اس ام اس
جوک جدید
دو روز قبل امتحان : امروز رو استراحت مى کنم.از فردا بکوب شروع مى کنم به خر زدن !
يک روز قبل امتحان : ﺣﺎﻻ ﻭﻗﺖ ﺑﺮﺍﻱ ﺩﺭﺱ ﺧﻮﻧﺪﻥ ﺩﺍﺭﻳﻢ، ﮐﻮﻭﻭ. . .ﺗﺎ ﻓﺮﺩﺍ ..چيزى نيس درسش آسوونه...
شب امتحان : . واااى چقدر زيااااااده ..نميرسم همش رو بخوووونم ... بايد صبح پاشم بخووونم
صبح امتحان: . واااااااااى..چر اااا من بيدااااااار نشدم..هيچى نخووووندم..هيچى بارم نيس ....خدايا خودت بخيريش کن اين يکى رو قول ميدم وااااسه بعدى خفن بخوووونم...
بعد امتحان : . اين يکى رو هم که ترررررر زديم...حالا بريم امروز رو استراحت بکنيم يه ذره روووحيه ام عوض شه.
پسر غضنفر میخواسته از خونه بره بیرون ، میگه : ساعت ۱۲-۱۱ میام
غضنفر بهش میگه: حالا خودت به درک! اون دختره صاحاب نداره !؟
فقط تو ايرانه که وقتي راننده ميخواد دنده عقب بگيره همه سرنشيناي ماشينم سرشونو به عقب برميگردونن!
فقط یه ایرانی میتونه شامپو رو تو یه هفته تموم کنه و تهش رو با آب قاطی کنه و یک ماه بیشتر استفاده کنه !
وسعت عشق پسران چنان وسیع است که اگر عاشق دختری شوند عاشق دوستانش نیز میشوند !
پسر به دختر : می خوای خورشید زندگی من باشی ؟ دختر : آره پسر : پس ۹۲,۹۵۵,۸۸۷٫۶ مایل از من دور بمون !
قیامت میشه خدامیگه امام و پیغمبر بهشت بقیه برن جهنم غضنفر میره تو صف اماما میگه منم امامم. فرشته ها میبرنش پیش خدا میگن این میگه من امامم .
خدا میگه : اونو ولش کنید بیاييد حیف نون رو بگیرید گیر داده میگه از جای من پاشو !
كوچيك كه بوديم تنها كفشامون رو اشتباه ميپوشيديم اما حالا چي؟ حالا كه بزرگ شديم تنها كار درستمون پوشيدن كفشامونه!!
تا حالا دقت كردي بابا نوروز ما گدايي ميكنه ولي بابانوئل خارجي ها كادو ميده؟!
آن شرلى هم نشديم
كسى از ما بپرسه آنه تكرار غريبانه روز هايت چگونه گذشت؟
شامپو خريدم چهل هزار تومن ريختمش تو ظرف داروگر تخم مرغي که بقيه نفهمن ازش استفاده نکنن !! فرداش اومدم برم حموم ديدم ظرفش خاليه !!!!
داد زدم کي اينو زده به سرش ؟؟ بابام اومد يه دونه زد تو سرم گفت : آخه گدا سگ اينو ميزنه سرش !! شامپوت خوراک ماشين شستن بود برو ببين ماشين چه برقي ميزنه !!!
يعني من الان هيچي ندارم بگم .. خاک تو سرم...
توي دانشگاه ،تلفنچي ما يه آقاي ساده و كم سوادي بود مي رفتيم بيرون از باجه زنگ ميزديم ميگفتيم سعدي شيرازي و سهراب سپهري را لطف كن صدا بزن، اونم ميكروفونو برمي داشت و صدا ميزد ،كل محوطه دانشگاه صداي بلند گو ميپيچيد بچه ها هم حال ميكردن.
خبر نگار: آقاي غضنفر به نظر شما ايران ميتونه تنگه هرمز را ببنده
غضنفر: فكر نميكنم خاك زيادي لازمه و ايران توانائي جابجائي اون همه خاك را نداره ، به نظرم بايد صبر كنه تا آب تنگه پايين بياد!
برگی از اعترافات دختران: بچه که بودیم هر کس ما رو میدید لپامون رو میکشید و میگفت: عروس من میشی خشکله؟؟؟
خب لامصبا!!! حالا که بزرگ شدیم و به شماها نیاز داریم کدوم گوری هستین؟؟؟
.یکی از سوالاتی که ذهن منو درگیر کرده اینه که این آتشنشان های محترم ، چرا همون طبقه ی اول نمی شینن که وقتی میخوان برن ماموریت مجبور نشن از اون میله ها سر بخورن بیان پایین؟!
نظرات شما عزیزان: